شهید اصغر دوستی دولت آبادی

فرزند: جعفر

ولادت:۱۳۴۱

شهادت :۱۳۶۱

محل شهادت : کوشک

مزار : گلزار شهدای امامزاده علی اکبر (ع) چیذر

شهید اصغر دوستی دولت آبادی.jpg


زندگینامه شهید اصغر دوستی دولت آبادی

مادر شهید اصغر دوستی دولت آبادی

۳ پسر داشتم یک شهید و دو جانباز. اصغر پسر بزرگ بودند و ۲ تا دختر داشتم. پسر دومم در شلمچه شیمیایی شدند جانباز ۲۰ درصد هستند و پسر سومم سپاه محمد بودند که ایشان هم موجی هستند و ترکش توی سرشان است و ایشان هم جانباز ۲۰ درصد هستند.شغل پدرشان راننده تاکسی بود. شهید توکلی و اصغر باهم دوست بودند بچه محل هم بودند حتی لباس همدیگر را هم می پوشیدند. بیشتر به مسجد همت در تجریش می رفتند.در سن ۲۰ سالگی هم شهید شدند. از زمانی که سرباز بودند به جبهه رفتند ۳ ماه آموزشی را به خط مقدم رفتند. سرباز ارتش بودند. به مدت تقریبا ۱۵ ماه در جبهه بودند.بعد از هر عملیاتی به مرخصی می آمدند میگفتند که اینقدر افراد سن بالا درآنجا حضور دارند و زمانی که خمپاره میاد از سنگر می روم بیرون، که انها به من می گویند نترس پسرم هیچ اتفاقی نمی افتد. یا اینکه می گفت به حدی آنجا گرم است که تخم مرغ رو جلوی آفتاب می گرفتیم نیمرو میشد ما را بعداز ۲۴ ساعت برمی گردانند عقب برای استراحت و هواخوری در این مدت هم مجروح نشدند در عملیات رمضان به شهادت رسیدند ترکش به قلبش خورد.

وصیت نامه شهید اصغر دوستی دولت آبادی

بیشتر به رعایت کردن حجاب تاکید داشت و از حال من و شهادت من ناارحت نشوید و اینکه هر گلی را آب بدهید پژمرده نمیشود. در نامه ای به خواهرش نوشته بود که حجابتان را رعایت کنید و نمازتان همیشه به وقت باشد . من ۶۵ سال دارم ۳۵ سالگی مادر شهید بودم خدا بهم صبرشو داد. وگرنه کسی راضی نیست تو گوش بچه اش یک چک بخوره. زمانی که شهیدم را دیدم بوسیدمش مثل یک آدم عادی بود برام.شهدا زنده اند. خیلی مردم دار بود همه بهش میگفتند دختر خونه است تمیز و مرتب ، خودشم لباسهایش را می شست. زمانی که جنازه اش را آوردند زیر پیراهنش سفید و مثل برف بود در جبهه بچه ها بهش میگفتند مادر سنگر.

وبلاگ شهید اصغر دوستی دولت آبادی